گزارشگر:محمد مرادی/ چهار شنبه 9 عقرب 1397 - ۰۹ عقرب ۱۳۹۷
اگر تصور میکنید که سفارتخانهها و کنسولگریهای کشورها، امور کنسولی و اداری انجام میدهند، درست فکر کردهاید اما این همۀ ماجرا نیست بلکه سفارتها و کنسولگریهای کشورها افزون بر این، فعالیتهای دیگری هم انجام میدهند که یکی از آنها، جمعآوری اطلاعات در راستای منافع کشور متبوعشان است. سفارتخانههای برخی کشورهای بحرانزا که سرویسهای جاسوسی قوی دارند مثل اسراییل و تا حدودی پاکستان، چنان روی جمعآوری اطلاعات متمرکز اند که فعالیتهای کنسولی در حاشیۀ کارشان قرار دارد. در دورۀ جنگ سرد بیشتر سفارتخانهها و کنسولگریهای امریکا و شوروی سابق نیز به سنگر جاسوسی با یکدیگر تبدیل شده بودند. در این منازعۀ استخباراتی، آلمان دموکراتیک یا شرقی، خط مقدم نبرد به نفع بلوک شوروی بود.
آلمان غربی نیز نقش پیشقراول را در مبارزه با شوروی به نفع امریکا و متحدان آن انجام میداد. وقتی انقلاب هفت ثور ۱۳۵۷ در افغانستان رُخ داد و همزمان با آن، فعالیتهای انقلابیون در ایران نیز اوج گرفت، فعالیتهای جاسوسی و اطلاعاتی امریکا و شوروی در سفارتخانههای این دو کشور در کابل و تهران هم افزایش یافت. پس از پیروزی انقلاب در ایران، انقلابیون به سفارت امریکا در تهران حمله کردند و ضمن اسیر کردن امریکاییهای مقیم سفارت، هزاران سند محرمانه و فوق محرمانه هم به دست آنان افتاد. این حادثه به ۱۳ عقرب ۱۳۵۸ معروف است و انقلابیونی که به سفارت امریکا حمله کردند نیز به «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» مشهور شدند. در میان اسناد به دست آمده که بعداً تحت عناوین مختلف چون «اسناد لانۀ جاسوسی امریکا» چاپ شد، دهها سند محرمانۀ آن، مربوط افغانستان است. متأسفانه تاکنون محققان و نویسندهگان افغانستانی، از پرداختن به این اسناد غفلت کردهاند. نگارنده، روی ۱۸۱ مورد از این سناد که بسیار با اهمیت بوده و جزء تاریخ سیاسی معاصر افغانستان به شمار میروند، کار کرده است. یکی از این اسناد سری و محرمانه با شمارۀ ۵۴۵۹ که روی آن تاریخ ۱۸ جنوری ۱۹۷۹ برابر با ۲۷ سرطان ۱۳۵۷ درج گردیده، توسط «بروس آمستوتز» کاردار سفارت و همکار «ادولف دابز» سفیر مقتول امریکا در کابل، تهیه شده است. او ضمن این که اصل سند را به وزارت خارجه امریکا در واشنگتن فرستاده، رونوشت آن را به سفارتهای امریکا در تهران، برلین، اسلامآباد، مسکو، دهلی و پکن نیز ارسال کرده است.
اکنون نیز رسم است که اگر مسوولان سفارت یک کشور، سند مهم اطلاعاتی را به دست بیاورند، علاوه بر این که دولت متبوع خود را در جریان قرار میدهند، نسخهیی از آن را به تعدادی از سفارتخانههای کشورشان هم ارسال میکنند تا سفیر و بهویژه مأموران اطلاعاتی همان سفارت در جریان قرار گیرند و اگر نظری داشته باشند، به تبادلۀ اطلاعات بپردازند. به هر حال، آمستوتز در این سند محرمانه، از دیدار خود با «هرمان شویساو» سفیر آلمان شرقی در کابل، خبر داده است.
آمستوتز در این سند استخباراتی نوشته است که در تاریخ ۱۷ جنوری ۱۹۷۹ با شویساو ملاقات فوقالعاده انجام دادم و سفیر آلمان شرقی به من گفت که مسکو از به حاشیه راندن «نورمحمد ترهکی» و سایر اعضای انقلاب توسط «حفیطالله امین» ناراضی است. شویساو سپس ادامه داد که ما گواه فصل آخر حکومت افغانستان هستیم و شوروی تصمیم دارد یک کودتای نظامی علیه حفیظالله امین راهاندازی کند. طبق این سند محرمانه که توسط معاون سفیر امریکا تنظیم شده، سفیر آلمان شرقی در ادامه دیدار، به این مقام امریکایی گفته که کودتا نظامی ممکن است هر لحظه علیه امین اتفاق بیفتد، اما به احتمال قوی زمان وقوع آن ماه اگست [۱۹۷۹] خواهد بود. شویساو در این گفتوگو، پیشبینی کرده که شاید با اقدام نظامی مسکو، امین برای همیشه حذف شود اما شوروی در افغانستان با دشواری روبهرو خواهد شد.
این چکیده مذاکرات مقام ارشد سفارت امریکا و سفیر آلمان شرقی در کابل بود که آمستوتز در آخر این نامه محرمانه، به عنوان دیدگاه و نظرش نوشته است که محتوای گفتوگوی سفیر آلمان شرقی با او، هشدار و علامت به امریکا است.
دیدگاه و نظر آمستوتز، عین واقعیت است زیرا در آن زمان، امریکا به امین نزدیک شده بود و حتی احتمال این میرفت که امین با متحدان افغانستانی امریکا، دولت ایتلافی تشکیل دهد. اینجاست که سفیر آلمان شرقی از وقوع کودتا نظامی مسکو علیه امین خبر میدهد تا امریکا پای خود را پس بکشد. جالب است که امریکا پس از این هشدار، نه تنها پای خود را پس نکشید بلکه بیشازپیش به امین چراغ سبز نشان داد و از سوی دیگر به پشتیبانی مخالفان مسلح دولت که در آن زمان «اخوانی» خوانده میشدند نیز مبادرت کرد. در حقیقت، امریکا مایل بود که شوروی به افغانستان بیاید تا ضمن این که توجه مسکو از امریکای لاتین به قضیه افغانستان جلب و معطوف شود، انتقام جنگ ویتنام را هم از شوروی بگیرد. بنابراین، کاخ سفید و به خصوص پنتاگون و سازمان سیا، ماهها پیش از اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ، مسکو را برای ورود در باتلاق افغانستان تحریک میکردند.
شاید بارها شنیده باشید که حفیظالله امین از طریق دوستان حزبی خود، اطلاع یافت که نور محمد ترهکی با حمایت مسکو، قصد حذف او را دارد اما نگارندۀ این سطور به این باور است که امریکا، حفیظالله امین را در جریان کودتا نظامی مسکو قرار داد. از این لحظه، حفیظالله امین بیشتر از گذشته به نورمحمد ترهکی مظنون شد تا سرانجام در ۱۴ سپتامبر ۱۹۷۹ جان این یار و البته استاد خود را گرفت. شوروی هم وقتی دید که افغانستان از دستش خارج میشود، قصدش را عملی کرد اما نه در ماه اگست ۱۹۷۹ بلکه با چهار ماه تأخیر، یعنی در ۲۷ دسامبر ۱۹۷۹ برابر با ۶ جدی ۱۳۵۸، کماندوهای ارتش سرخ به محل اقامت امین در تپه «تاج بیک» یورش بردند و او را کشتند و ادامه ماجرا که کموبیش میدانید. این بود برگی از تاریخ معاصر افغانستان که چگونه این کشور و سیاستمداران آن در یک بازی که هنوز ادامه دارد، بازیچه دست کشورهای خارجی قرار داشته و دارند.
Comments are closed.